دو سوژه غمناک ، از سفر مشهد الرضا
سوژه اول : دلم برای ضریحش تنگ شد، با وجود انبوهی از جمعیت، رفتم به طرف ضریح امام رضا علیه السلام ، صحنه ای منو خیلی متاثر کرد، چند نفر رو دیدم که پشت به ضریح یا دارن سلفی از خودشون میگیرن یا کسی داره براشون میگیره
در ذهنم گفتم چقدر انسان باید بی ادب و در بند لایک گرفتن و....... باشد که به خود اجازه بدهد پشت به ضریح بایستد
این عکس سلفی من با حرم
سوژه دوم : در مسجد گوهر شاد ، کنار فردی بودم و داشتم زیارت میخوندم ، صدای تلفن همراهش به صدا در اومد ، باهم گفتگویی با صدایی بلند داشتند که ناگهان ، اون فرد دستش رو دراز کرد و تلفن همراهش را به طرف مرقد امام رضا علیه السلام گرفت و بعد از مدتی دوباره گفت دعای ما هم کردی، خیلی تعجب کردم که این حرکت یعنی چی ، دلم طاقت نیاورد ازش سوال کردم،گفت تلفن رو به طرف ضریح گرفتم تا حاجاتش رو با امام رضا علیه السلام در میان بگذاره ، به او گفتم یعنی اگر تلفن نمیزد و حاجاتش رو تو دیار خودش ، به امام رضا میگفت نمیشنید؟ ، آن فرد که این جمله منو شنید گفت شما راست میگی ولی این یه رسم شده در ولایت ما،که اگر کسی در اماکن متبرکه هست به اون فرد زنگ زده و بهش میگن تلفن همراه رو به طرف ضریح بگیر تا من حاجاتم رو بگم
بلهههههههههههه اینم خاطرات تلخ بنده از این سفر نورانی